اگر می دانستم پرواز کبوتر پرواز اخر است و لبخند ماه اخرین لبخند

اگر می دانستم قدمهای مسافر قدمهای بی باز گشتیست و کوچ پرستوها

اخرین کوچ و نفسهای ماهی کوچک اخرین زمزمه زندگیست...

اگر می دانستم قلبم هیچگاه پر پرواز نخواهد داشت و بهار هیچگاه به کلبه قلبم

بازنخواهد گشت ...

تو را برای اخرین بار به خاطر می سپردم...

خداوندا... 

من از تنهائی و برگ ریزان پائیز من از سردی سرمای زمستان
من از تنهائی و دنیای بی تو می ترسم
خداوندا..

من از دوستان بی مقدار من از همرهان بی احساس
من از نارفیقیهای این دنیا می ترسم
خداوندا...

من از احساس بیهوده بودن ؛  من از چون حباب آب بودن
من از ماندن چون مرداب می ترسم
خداوندا...

من از مرگ محبت من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیک می ترسم 

خداوندا...

 من از ماندن می ترسم خداوندا من از رفتن می ترسم...
خداوندا...

 من از خود نیز می ترسم ...

خداوندا... پناهم ده


 

نظرات 12 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ق.ظ

kheili ghashangeeeee.ham axhash ham matnesh.

چکاوک شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.bikasan.blogsky.com

با دست ستاره را شمردن سخت است
از صبح خبر به ماه بردن سخت است
تا آدمک برفی من آب شدی
دیدم که چه زنده زنده مردن سخت است

همیشه یادت باشه یکی هست که دوست داره
دوستدار تو

چکاوک تنها

ترنم یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:41 ق.ظ http://vahm.blogsky.com

من هم میترسم! همه ما با ترسهایمان زنده ایم.
مطالب قشنگی مینویسی.
خوشحالم که کسی رو میبینم که دوستیش تا نداره.
تا همیشه موفق باشی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

المیرا و تنها یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:41 ق.ظ http://www.asemoun-hasty.blogsky.com

سلام چطوری ایشالا که خوب باشی وب خوب و قشنگی داری بعضی جاهاش آدم رو تو فکر میبره
خیلی خوشحال شدم که با تو آشنا شدم
آرزو مند آرزو هات
بیا پیشم

امیر یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:09 ب.ظ http://khate-kaj.blogsky.com

خداوندا من از همه اینها می ترسم...
اما وحشت دارم از اینکه یک روز تو مرا فراموشم کنی.
خداوندا من از خود می ترسم...
اما وحشت دارم که یکبار از تو نترسم
خداوندا من از رفتن می ترسم...
اما وحشت دارم نرفته برگردم.
خداوندا من از گریه می ترسم...
اما وحشت دارم که با خنده فراموشت کنم.
خداوندا من فقط از تو می ترسم.
فقط از تو...

hajieh یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:12 ب.ظ http://www.hajieh.blogsky.com

salam....
vebloghe ghashanghi darid ........
movafagh va shad bashid*****

نوید یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:29 ب.ظ http://South-Boy.BlogSky.com

Salam Yasaman Jan Omidvaram Ke Khob O Khosh O Salamat Bashi Va Hich Ghami Nadashte Bashi .. Webloge Jalebi Dari va Axaye Jalebi ham Entekhab MikoOni vase Webloget Rasti In Sher Ke Entekhab Kardi Az Kie ? Enshalla ke Hamishe Movafagh Bashi O Moayad .. Ye Sari Ham Be Man Bezan Khoshhal MIsham
ArezoO Man ArezoOhat Navid || South Boy ||

مهران ۱۳ یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:46 ب.ظ http://mehran13.blogsky.com/

سلام یاسی جان...منم مهران ۱۳...همون مزاحم همیشگی...بازم مثله همیشه قشنگ بود...شعر خیلی زیبایی بود...از اون شعرا که ادم با خوندنش دیگه نمیتونه بمونه و باید پر بکشه بره تو اسمون گذشته هاش...به کارت بازم ادامه بده...واست آرزوی موفقیت دارم...دوست تنهاترینت مهران ۱۳

پرستو یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:34 ب.ظ http://ice-hell.blogsky.com

سلام یاسمن جان
میدونم منو نمیشناسی
بعیدم نیست اخه من یه غریبه ی تازه واردم!
اما اومدم که با این شعرا و متنهایی که از ته دلت بلند شده هم قدم بشم!
ببینم یه سوال
تو به معشوقه ایی بنام خدا باور داری؟
اگه داری
چیه؟کیه؟
ککمککم کن
این پوچی داره بیش از پیش منو عذاب میده
منتظرت هستم!

مریم و سعید یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:36 ب.ظ http://saghf.blogsky.com

سلام . چه ترس مقدس می شود گاهی و گاه ... بی خیال !‌آنچه که از دل بر آید لاجرم ... به امید دوستیهای بیشتر

اشکان دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:33 ق.ظ http://batashakorazshoma.blogsky.com

.سلام:
.ترس شما اصلا بوی ترس نمیداد !!...من که نترسیدم...برعکس خیلی هم لذت بردم......

..چقدر قشنگ میشه فهمید که ترس از جهل و تاریکی میاد....و ترس شما از دل آگاهی و روشنایی بیرون اومده بود!..واسه همینم ترسناک نبود...

بازم منو بترسون.

با تشکر از شما....
شاد باشی

پرستو سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:40 ق.ظ http://ice-hell.blogsky.com

ایدیت رو که ندارم یاسمن؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد