کتاب دلتنگی هایم رادرتاقچه دلت جا می گذارم تا اگر روزی تقویم زندگیت
خاطرات شیرین گذشته را به یادت انداخت نگاهی به آن افکنده وبدانی از
اولین فصل تا آخرین فصل بودنم ،تنها سوالم این بودکه بی پاسخ ماند...
چرا برای خزان دلم ، بهاری نیست........؟!؟!
در این شهرمرده ، دراین دیارکوچک که شب وروزهردوتاریک اند،
دراین روزگار که مردم اش پا برروی احساس می نهند،
دروغ گهواره ای است که همه در آن به خواب رفتند...
سکوت را دوست دارم به خاطر ابهت بی پایانش...
فریاد را می پرستم به خاطر انتقام گمگشته در عصبانیتش...
فردا را دوست دارم به خاطر غلبه اش به فلک کج رفتار...
پاییز را می پرستم به خاطر عدم احتیاج،عدم اعتنایش به بهار...
آفتاب را دوست دارم به خاطر وسعت روحش...
زندگی ،ایده آل من است و من آن را تقدیس می کنم. ..
به خاطر این که روزی هزار بار نابودش می کنم و نمی میرد...
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را...
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست!!!
یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر وجواب
دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم...
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم
و برای سیاهی ها نور بپاشم...
یادم باشد از چشمه، درسِِ خروش بگیرم
و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست…
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن
به دنیا آمده ام … نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان
….
یادم باشد زندگی را دوست دارم
….
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان
بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود
زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم
….
یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردی
که از سازش عشق می بارد به اسرار
عشق پی برد و زنده شد
….
یادم باشد سنجاقک های سبز قهر کرده
و از اینجا رفته اند… باید سنجاقک ها را پیدا کنم
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم
….
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس
فقط به دست دل خودش باز می شود!...
از میان 100 هزار کلمه :
وقتی عشق می آید کسی نمی بیند ولی وقتی میرود همه می بینند .
اگر در زندگی چاره ای جز سوختن نداری بسوز اما مثل شمع؛ نه مثل سیگار .
بد ترین شکل تنهایی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید .
از همه اندوهگین تر شخصی است که از همه بیشتر بخندد .
وقتی دهکده ای می سوزد دودش را همه می بینند اما وقتی قلبی می سوزد کسی شعله اش را نمی بیند .
اگر روزی قرار باشد عقل را بخرند و بفروشند همه ما به تصور اینکه عقل زیادی داریم فروشنده خواهیم بود .
نداشتن قسمتی از چیزهایی که آرزو داریم قسمت پر ارزشی از خوشحالی است .
استاد هنرمند از سنگ آدم می سازد و مربی بی هنر از آدم سنگ .
هر فاصله ای می تواند به خوشبختی تبدیل شود و هر خوشبختی و سعادتی می تواند به فاصله تبدیل شود .
هیچ چیز ویرانگرتر ازاین نیست که متوجه شویم کسی که به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است .
مراقب رفتارت باش انها به گفتار تبدیل می شوند
مراقب گفتارت باش انها به کردار تبدیل میشوند
مراقب کردارت باش انها به عادات تبدیل می شوند
مراقب عادادت باش انها به شخصیت تبدیل می شوند
مراقب شخصیتت باش انها به سرنوشت تبدیل میشوند
وقتی که چشمهای تو باشد
حتی اگر بهار نیاید
حتی اگر بهار...
غمی نیست
وقتی که چشمهای تو...اما
حتی اگر بهار بیاید
زیبا
هوای حوصله، ابری است...!!
(محمدرضا عبدالملکیان )
چقدر فاصله اینجاست بین آدمها
چقدرعاطفه تنهاست بین آدمها
کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
واو هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به خاطر پروانه هانمی میرد
تب غرور چه بالاست بین آدمها
از صدای شکستن کسی نمی شکند
چقدر سردی و غوغاست بین آدمها
میان کوچه دل فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بین آدمها
زمهربانی دل ها دگر سراغی نیست
چقدر قحطی رویاست بین آدمها
کسی به نیت دلها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
وحال آینه را هیچ کس نمیپرسد
همیشه غرق مداراست بین آدمها
غریب گشتن احساس درد سنگینی ست
وزندگی چه غم افزاست بین آدمها
مگر که کلبه دلها چقدر جا دارد
چقدر راز و معماست بین آدمها
سلام آبی دریا بدون پاسخ ماند
سکوت گرم تماشاست بین آدمها
چه ماجرای عجیبی ست این تپیدن دل
واهل عشق چه رسواست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
میان اینهمه گل های ساکن اینجا
چقدر پونه شکیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار یارانند
چقدر خشکی صحراست بین آدمها
وکاش صبح ببینم که باز مثل قدیم
نیاز مهر و تمناست بین آدمها
میان تک تک لبخند ها غمی سرخ ست
وغم به وسعت شب یلداست بین آدمها
به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها.....