وقتی گریه می کنم تو را در میان اشکهایم میبینم... 
ولی اشکهایم را پاک میکنم تا کسی تو را نبیند...


 


یه شعر از شاملو

یه شب خدا خواب نداشت
دلش تو سینه تاب نداشت
یه شب واسه یه لحظه اون
سوالی کرد جواب نداشت
اون شب فرشته ها همه
رفته بودن به مهمونی
خدای خالق همه
تنها شدس
به آسونی
دلش گرفته بود خدا
تنهایی سخته به خدا
اون که همیشه خنده داشت
گریه میکردش بی صدا
پیش خودش فکر کرد که من
برم میون بنده هام
روی زمین یه جایی هست
پیدا بشن اون خنده هام
شال و کلاه کردو یواش
ازون بالا اومد پایین
تو کوچه هم قدم میزد
اینوره زمین،اونور زمین
هرکی رو دید یه کاری داشت
یه کسب و کارو باری
داشت
هرکی رو دید تو دست خود
یه دست دلگساری داشت
هیچکس به اون نگاه نکرد
کسی اونو صدا نکرد
خدای آسمون و عرش
تنهاییشو دوا نکرد
خسته وناامید و گیج
تو میدونا قدم میزد
خط و نشونی میکشید
عذاب و درد رقم میزد
رفت و رسید به کوچه ای
سردو سیاه و بسته بن
پنجره ی تکخونه ای
پل زده بود به آسمون



پاهاش دیگه رمق نداشت
نشست کنار پنجره
تنهاییشو بغل گرفت
تو بغض خیس پنجره
سکوت محض کوچه
رو
صدای گریه ای شکست
جلوتر از خدای ما
کسی بنای اشک و بست
مردک صاحبخونه بود
اون که زغم داد
میکشید
اون که تو بهت نیمه شب
خدا رو فریاد میکشید
می گفت خدای مهربون
ببین منو یادت میاد؟
بنده ی غمگین توام
ببین که خاطرت میاد
من همونم که یاد دادی
عاشقی رو خودت به من
گفتی که دل
بسته بشو
تا آخرش باهات منم
من همونم که خیره شد
چشم و دلش به آسمون
ستاره ای دلش رو برد
تو عمق قلب کهکشون
گفتم خدا این عشق پاک
حاصل درس ومشق توست
حالا منو به
پاش بریز
که زندگیم به عشق اوست
گفتی عزیز ساده دل
این درس عشق آخره
بدون که عشق پاک تو
به منزلش نمی رسه
اگر که لیلی پا بده
مجنون دیگه غم نداره
تو زندگیش خدارو هم
حتی دیگه کم نداره
واسه همینه که همش
عشقها غم آلوده میشن
میان تو دلهای شما
حسابی آلوده میشن
چطور دلت اومد خدا
منو به دام عشق اون
اونو ولی از من جدا


خدا که شرمنده شده
آروم ازون کوچه گذشت
رفت که بره به آسمون
از خیر این زمین گذشت
تو راه همش گریه میکرد
دلش واسه بندش شکست
رفتو کلاس عشقشو
تا یه کتاب تازه بست
آره، یه شب خدا خواب نداشت
دلش تو سینه تاب نداشت
یه شب واسه یه لحظه اون
سوالی کرد جواب نداشت...


 

نظرات 22 + ارسال نظر
باران سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:47 ب.ظ http://baran0011

دلیلی نداره اینقد غم..ین باشی یاسی ی لوس

محمود سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:52 ب.ظ http://nooshdaroo.blogsky.com

سلام یاسمن خانم .. من آپم . اگه وقت کردی یه سر بهم بزن .. سبز باشی .

امیر چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:52 ق.ظ http://khate-kaj.blogsky.com

اگه خداهم دلش می گیره؟
پس دلیلی نداره وقتی دلمون می گیره شکوه کنیم
مگه نه؟
زندگی زیباست با همه آنچه که در آن جریان دارد
.
.
.

مریم چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:04 ب.ظ

shere toolaniyi bood ama kheili ghashang bood.inam begam ke neveshtehat,axhat hamashoon ghashangan yasi khanoom.shad bashi

محمود چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:29 ب.ظ

:((:((:((پیش از این تو را در این دنیای فانی ندیده بودم...

وقتی نگاهت را دیدم

آشنا بودی...

نمی دانم... شاید

هزاران سال، پیش از این

من و تو، هر دو در یک سرزمین رؤیایی با هم زندگی کردیم...

شاید... شاید همان روزهایی که غم، تمام وجودم را فراگرفته بود،

تو بودی که با لبخندی زیبا، شادی را به من هدیه دادی

نمی دانم... گمانی می گوید

آن روز که خار گلی، انگشتم را زخمی کرده بود،

تو بودی که مرهم شفابخش عشق را بر انگشت خون آلود من نهادی..

وقتی از چشمان تیره ابر اندوه، باران غم می بارید

تو چتر مهربانی را آهسته بر سرم باز کردی

یادم هست وقتی عاشق عاشق شدن گشتم

تو گفتی عاشق نور و امید و روشنی باشم

چه سرزمین زیبایی بود، چه روزها و لحظات خاطره انگیزی داشتیم...کاش هیچگاه ما را از آن سرزمین رؤیایی به این دنیای بی وفا تبعید نمی کردند...

مهربانم...

پیش از این تو را در این دنیای فانی ندیده بودم...

اما، تو را آن روز، من دیدم...

و بعد از آن، تو را در آبی دریا، تو را در خنده خورشید

تو را در گریه های ابر، تو را در جاری هر رود

تو را در لابه لای شب بوها

تو را در لحظه های شاد و غمناکم

...

تو را هر لحظه من می بینم

و تا جایی که در من یک نفس باقی است

و حتی بعد از آن هم، من، تو را هر لحظه خواهم دید...

علی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:46 ق.ظ http://yahoo-messenger.blogsky.com

سلام
دوباره میبینم که دست پر اومدی
مرسی لطیف بود.

در ضمن ساعتو ۱ ساعت بکش عقب ;)


در پناه حق

خاطره پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:54 ق.ظ http://dokhtare-4fasl.blogsky.com

salam yasi jan

man emshab hesabi delam gerefte bood to ham ba in shere khoshgeli ke entekhab kardi ashke mano darovordi khanoom.

یاس مهربون پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:52 ق.ظ http://ya-to-ya-hichkas.blogsky.com/

سلام یاسمن جان.امیدوارم خوب خوب باشی عزیز. خوشحالم که بازم قسمتم شد بیام اینجا و وبلاگ قشنگت رو ببینم و آهنگ زیباشو گوش کنم.وقتی میام اینجا و این آهنگ رو میشنوم بر میگردم به گذشته ها و ...

محمود پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:37 ب.ظ http://nooshdaroo.blogsky.com

سلام کم پیدا ... خوبی ؟؟؟

کیوان منتظر جمعه 1 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:14 ق.ظ

سلام یاسمن خانم...
واقعا خدا هم دلش میگیره برا بندش؟
پس من خیلی بدم که این همه دل خدای مهربونم و شکوندم..
راستی من هم دلم گرفته.. من هم سوالم بی جواب مونده ..
خوشحالم که حالت خوبه ...
ولی ایکاش می گفتی چرا با داداشت قهر کردی..
همیشه دلت خوب و شاد باشه .
مواظب خودت و فرشته هات باش...
خدا خافظت باشه ...

شما؟

مهدی جمعه 1 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 07:08 ق.ظ http://mehdishokrany.blogsky.com

سلام . شعرهای زیبایی بودند .
راستی نیمه شعبان بر شما مبارک باشه
به روز هستم . منتظر حضور سبز شما هستم

سارا جمعه 1 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 05:18 ب.ظ http://www.golikhanom.blogsky.com

یاسی یه قرار بگذار ببینیم هم رو
سارا

[ بدون نام ] شنبه 2 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:18 ق.ظ

بانوی شرقی شنبه 2 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:24 ق.ظ http://banoyesharghi.blogsky.com

وبلاگت بر عکس من چقدر رنگی و بامزه است مخصوصا این دایره رنگیش!

سارا یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.golikhanom.blogsky.com

یاسی سلام
اینقده حالم خرابه که خدا میدونه.عصبیه عصبیم تقریبآ دیگه به مرز هلاک رسیدم.
منظورم از دیدن همون چت بود اشتباه نوشتم. خلاصه منتظرتم.
بای

مرتضی یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 02:10 ب.ظ http://eshghehaghighi.blogfa.com/

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
مثل همیشه زیبا بود
امیدوارم موفق باشید

کیوان منتظر یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:14 ب.ظ http://khakitarin.persianblog.com

سلام.
فکر کنم شما رو با کس دیگه ...
در هر حال از آشناییت خوشحالم...
به وبلا گم سر بزنی بیشتر آشنا می شیم..
هر چند من از شما چیزی نمی دونم آنچنان...
شاد باشی.

[ بدون نام ] یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 09:55 ب.ظ

salam
kheily ziba hast

migan khoda bi niyaze
onghadar bi niyaz ke hatta adama namitonan darkesh konan
yani in bi niyazi ro namishe dark kard
bad migan khoda adam ro afarid ke ghodratesh ro neshon bede
khob yani niyaz be neshon dadane ghodratesh dasht ?
yani khoda niyaz dare ?

namidonam
migan khoda tanha namishe
vali man hes mikonam baron ashke khodast

to falsafeye omadanemon injor shak hast
hala eshgh ra degar namidanam
garche in sarneveshte talkh baraye man niz ettefagh oftad

مهدی یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:09 ب.ظ http://margbar.blogsky

سلام
من که نمیدونم چی بگم
خیلی خیلی قشنگ بود هم قالب و هم مطالب
همیشه و همه جا موفق باشید
عشقت بود به منم سر بزن

شوان یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ب.ظ http://4-rah.persianblog.com

وبلاگ خوبی داری به منم سر بزن موفق باشی

محمد یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ب.ظ http://baran-e-bahary.blogsky.com

salam
kheily ziba hast

migan khoda bi niyaze
onghadar bi niyaz ke hatta adama namitonan darkesh konan
yani in bi niyazi ro namishe dark kard
bad migan khoda adam ro afarid ke ghodratesh ro neshon bede
khob yani niyaz be neshon dadane ghodratesh dasht ?
yani khoda niyaz dare ?

namidonam
migan khoda tanha namishe
vali man hes mikonam baron ashke khodast

to falsafeye omadanemon injor shak hast
hala eshgh ra degar namidanam
garche in sarneveshte talkh baraye man niz ettefagh oftad

مریم بانو دوشنبه 4 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 03:18 ق.ظ http://faslebieshghi.blogsky.com

سلام یاسی مهربون
من که به شخصه عاشق اشعار شاملو هستم
این شعر که حرف نداشت ولی خیلی غم داشت ......
موفق باشی عزیز
من به روزم پیشم بیا خوشحال می شم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد