برگ از درخت خسته می شه ... پاییز بهونس...
شباهنگام در ایوان می ایستم
به هیاهوی ستارگان در آسمان باغ گوش فرا می دهم
گوش کن
ستاره ای صفیرکشان فرو می افتد خاموش می شود
پای برهنه روی سبزه ها مرو!
باغ من از خرده ستاره های شکسته فرش شده است.
ادیت سودرگران
وقتی دلت میگیره ..
وقتی دلت آواره میشه ..
وقتی هیچ سرپناهی نداری ..
وقتی احساس میکنی تو هفت آسمون یه ستاره نداری ..
وقتی می فهمی که دنیا با همه ی قشنگیهای زود گذرش فقط یه بازی بوده و تو بازیگرش ...
وقتی چشات پُر از اشک هست و یه شونه ی مهربون برای گریه کردن نداری ...
وقتی چشماتو می بندی و مرگ رو آرزو میکنی ..
او نوقت به دلت نگاه کن ، به خودت، به گذشته ات و به اتفاقها و عواملی که باعث این اتفاق شده اند نگاه کن ...
سعی کن حکمت زندگیت رو بفهمی ...
ببین در عوض چیزهایی که از دست دادی چی بدست آوردی ؟
اگر تونستی چیزهایی رو که بدست آوردی، ببینی،بفهمی و درک کنی ... اونوقت تو برنده ای
حتی اگر به ظاهر بزرگترین شکست زندگیت رو تجربه کرده باشی! چون با چیزهایی که بدست
آوردی میتونی آینده ات رو با پایه های محکمتری بنا کنی ..
موفق باشی
یاسمن عزیز سلام.بازم مثل همیشه ..بازم مثل قبلیا زیباست زیباست زیباست و باز هم زیباست.بود.ممنون که به وبلاگ من سر زدی و نظر دادی.خیلی خوشحال شدم.بازم از ما یادی بکن.
یک روز رسد غمی به اندازه کوه..
یک روز رسد نشاط اندازه دشت..
افسانه زندگی چنین است گلم..
در سایه کوه باید از دشت گذشت...
در ضمن خوشحالم از این که زود رسیدم و نظر دادم! همیشه موفق و پیروز و پاینده باشی....محمود
سلام
مرسی.قشنگ بود
یه تشکر دیگه هم باید بکنمودلیلشو خودت می دونی
مرسی
موفق باشی
سلام... فیلم فقر و فحشا زیر خیمه ی محبان اکران شد تشریف بیارید
التماس دعا
موافقم
اما اگه چیزی بدست آورده باشی.
کاش خالی می شدم از این اماها..
قشنگ بود
بسیار زیباست . حرفات به دلم نشست یکی مثل تو میتونه سنگ صبور دل من باشه - همیشه شاد باشی
سلام یاسمن جان خیلی زیبا بود و واقعا به دلم نشست واقعا هم گاهی وقتها ایقدر دل آدم میگیره که دیگه نمیدونه چی کار کنه و از همه چیز و همه جا نا امید میشه ولی در اون موقع بهترین کار اینه که اگه اشکی هم داری میریزی برای راز و نیاز و درد و دل با خدا بریزی
سلام یاسمن جان .خوب هستی؟شرمنده دیر اومدم.
خیلی قشنگ بود مخصوصا آخرش ..
موفق باشی ..
التماس دعا.
خداحافظ.
*همه چیز از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادته*
سلام ... وبلاگ زیبایی داری و زیبا هم می نویسی ... اگه دوست داشتی به هم سر بزن... موفق باشی..
سلام یاسمن جان .. خیلی قشنگ بود مثل همیشه .. منم آپم ، به یاد گذشته ها بهم سر بزن ، خوشحال میشم .. سبز باشی .
وبلاگ خوبی داری اگه از وبلاگ من دیدن کنی ممنون میشم
سلام به شما دوست خوبم . هم وبلاگ و هم مطالب زیبایی داری . به من هم سر بزنی خوشحال می شم . موفق باشی عزیزم .
salam dokhtare khoob
az tahe tahe tahe ghalbam arezoo mikonam hich vaght too zendegit shekast nakhorio hamishe saret bala bashe va ishala ke hamishe chizayi ke az das midi kheeeeyli bi arzesh tar az oonayi bashe ke bedast miari
akhar az hame ham inke har vaght delet gerefte bood va cheshmat por az ashk shod ye tekie gahe mohkam dashte bashio shoonehaye ye adame mehraboon marhame geryehaye to bashe
khanandeye hamishegie webloget : ---------kHATerE.
سلام :
حالت خوبه عزیزم؟
با بودن این همه پیام برای شما ولی هنوز امیدوارم...وقت کنین اینا رو بخونین... بزام دعا می کنم که بخونین...
می خوام یه داستان برات بگم...امیدوارم گوش کنی و...
خیلی وقت پیشا ...یادمه وقتی اسم آیناز میومد...تنم می لرزید تا اینکه یه روز بهش همه چیزو گفتم...
زندگیم شروع شدو با همه ی وجودم بهش عشق ورزیدم ...چشمام جایی جز چشمای آینازو نمی دید ...و دلم جز با بودن با اون آروم نمی گرفت...همه ی زندگیم شده بود فقط یه کلمه(( آیناز)) به خاطرش از همه چیز و همه کسم گذشتم...خونواده دوستام...فامیل ...و غریبه و آشنا
دلم خوش بود که اگه با همه خراب کردم آینازو دارم.
با دیدن اشکاش جیگرم آتیش می گرفت... همه ی زندگیمو می ریختم به پاش ... تک و تنها...دلم به اون گرم بود...وقتی باهاش بودم همه ی دنیا مال من بود...همیشه وقتی با هم بودیم درسته که هیچی نداشتیم... ولی همه چیز داشتیم.
با همه ی فامیل هاش دعوام شد . وقتی با دایی هاش دعوا کردم دندونم شکست ولی دلم هنوز نشکسته بود... اونم مثل خودم بود . آخه ۱۳ سال بود دوستش داشتم...هنوزم آیناز باهام بود ... صاف و ساده...خیلی آروم و زخمی عمیق از ته دل داشت اونو می سوزوند...
خیلی آرزو ها داشتیم...با هم قسم خوردیم اونم هزار بار که هیچوقت همدیگرو تنها نذاریم...دستامونو تو اون همه طوفان بلا هم ول نکردیم...
من اوایل درسم خوب بود ...خیلی هم خوب بود ...ولی افت کردم ...
تا اینکه دیدم باید برم خدمت آخه باید برای سفرمون گذر نامه درست می کردم... همیشه توی جهنم داغ قصر شیرین فقط نامه هاش بود که آرومم می کرد ...نه تلفنی نه برقی و نه آب خوردن کافی ...ولی عین خیالم نبود چون آیناز با من بود...
راستش من خیلی آدم مغروری بودم یعنی هیچوقت اهمیتی به دورو بری هام نمی دادم ... تا اینکه آیناز اومد تو زندگیم...
من دیوونه شده بودم...
تا اینکه نامه ای ازش رسید که اون بوی قدیمی رو نداشت ... اون با کلی فحش(!) نوشته بود دیگه همه چیز تموم شده...
همه چیز ...عرق سردی به تنم نشست ... باور نکردم... گفتم یه شوخیه... ولی ...نه شوخی نبود...من مردم... به هر دری زدم ولی اونم مرده بود...با مامان رفتیم...
ولی ... باورم نمی شد یعنی ... آیناز هم می تونست ...اصلا باهاش نمی تونستم کنار بیام...
تا اینکه بعد از چند بار تصمیم خود کشی با اسلحه که تو منطقه پر بود ... به خودم اومدم....
ولی حالا مثل یه بچه ضعیف بودم... ماری جوانا کار خودشو کرده بود...
ولی تصمیم گرفتم بازم بشم همون فوتبالیست شهرمون ...
همون میکائیل قبلی یعنی قبل از اون اینکه با اون نامرد آشنا بشم... خوندم و تو همون خدمت در رشته ی مهندسی مکانیک در طراحی جامدات مشهد قبول شدم... تازه دارم زنده می شم... ولی دلم می خواد با چشم باز عشق رو یه بار دیگه تجربه کنم...
من برگشتم .... دوباره دارم نفس می کشم ...
الان ۲۳ سالمه و هنوز دیر نیست... می خوام خودم باشم ...
با اینکه هنوز سم اون تو تنم هست ولی ...دارم روز به روز بهتر می شم... می خوام بهش ثابت کنم ... منم می تونم بدون اون...
تا اینکه امروز وبلاگتو خوندم...خیلی قشنگ بود...خیلی ...
حرفات خیلی آشناست ... می خوام جوابمو بدی
می خوام باهات بیشتر آژشنا بشم...
آی دی خودمو اون بالا توی قسمت ائی میل نوشتم...
امید وارم بهم جواب بدی ... می خوام باهات حرف بزنم
خیلی خوشحال می شم ....
مرسی و خدا حافظ
برگ از درخت خسته می شه . . .
آدم ها وقتی از هم خسته میشن حتی دنبال بهونه هم نمی گردن
وبلاگ قشنگی داری به خصوص از این جمله خیلی خوشم اومد : برگ از درخت خسته می شه . . .
دوست عزیز سلام.من اپم کردم..اگه سر بزنی خوشحالم میکنی...امشب یک بار دیگه این مطلب قشنگتو خوندم.نظرمو قبلا در بارش گفتم..منتظرتم..شاد و موفق باشی..خدا نگهدار
سلام بشما دوست عزیز
طراحی زیبا در کنار جملات زیبا جلوه خواصی به وب شماداده که جای تحصین دارد
با آرزوی موفقیت روز افزون
بابا یاسمن یه سر به این محمود بزن مگه نمیبینی خودش
رو سرویس کرده
تو رومولا یادت نره
سلام
خوبی؟
وبلاک پر محتوائی داری
زندگی همینه دوست عزیز
موفق باشی
پس جبرئیل گریان شد و گفت : ای رسول خدا ! به آن خدایی که تو را به حق مبعوث نمود ، اگر اهل زمین دوست می داشتند علی را آن چنان که اهل آسمانها او را دوست می دارند خداوند آتش را خلق نمی فرمود و احدی به عذاب آن مبتلا نمی شد.
سلام حالتون خوبه مثل همیشه زیبا
اخه شما چرا این قدر وبلاگتون زیبایه من حسوذیم می شه (چشمک ....)
خوش و موفق باشی
منتظر حظور سبزتون هستم
سلام یاسمن جان.... خوبی؟؟؟
ببخشید که ذیر به دیر بهت سر میزنم ولی خوب بجاش حالا ۳ تا متن قشنگ رو میخونم.
راستی منم اپدیت کردم خوشحال میشم بهم سر بزنی تا نظرات قشنگت تو وبلاگم ببینم ...
سلام
وبلاگ زیبایی داری
خوشحال میشم به منم سری بزنی
موفق باشی